گنجور

 
سلیم تهرانی

تا سحر امشب شراب ناب می‌باید گرفت

خون‌بهای شمع از مهتاب می‌باید گرفت

عمر صرف باده کردی، روی در میخانه کن

هرچه آبش برده، در گرداب می‌باید گرفت

تا دم کشتن مکن در عشق ترک اضطراب

این روش را یاد از سیماب می‌باید گرفت

نوحه بر خود می‌کند همچون صنوبر نخل موم

در گلستانی کز آتش آب می‌باید گرفت

سعی در تحصیل می‌کن، زان که از دوران سلیم

نان گرفتن سهل باشد، آب می‌باید گرفت