گنجور

 
سحاب اصفهانی

هزار افسوس از فاطمه که دست اجل

گل وجودش بر دوحه ی حیات نهشت

هزار حیف از آن تازه گل که مانندش

گلی به باغ جهان باغبان صنع نکشت

گسست رشته ی عمرش ز هم فغان از چرخ

که دور چرخ چنین رشته ی حیات نرشت

حریر در خور بالین و بسترش نه ولی

سپهر بستر او خاک کرد و بالین خشت

به خوب زشت جهان دل نبست و رفت آری

قرین به فطرت خوب و بری ز خصلت زشت

به حوریان جنان میل الفتش آن بود

که بود حوروش و حور چهر و حور سرشت

غرض به کودکی از دار غم فزای جهان

مقام او چو به صحن بهشت گشت، نوشت

(سحاب) از پی تاریخ رحلت او:

(مقام فاطمه جاوید باد صحن بهشت)

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode