گفتی دل از قفای نکویان کدام رفت
هر جا که دید سر و قدی خوش خرام رفت
دانی که داشت توبه ی من تا به کی ثبات
چندان که از سبو می گلگون به جام رفت
هرگز نمی شود که شود نام او بلند
در عاشقی کسی که پی ننگ و نام رفت
بادش حرام لذت سنگ جفای تو
مرغ دلم که بیهده زان طرف بام رفت
از یک جواب خاطر ما را نکرد شاد
از ما اگر بجانب او صد پیام رفت
جائی ز کنج دام تو دل جوید از کجا
گیرم که این اسیر تواند ز دام رفت
هم یار بود دشمن جانم هم آسمان
تا از که بر من این ستم و از کدام رفت
دارد (سحاب) ره به تو اما بصد امید
صبح آمد ار به کوی تو نومید شام رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت
دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.