هر ساعت الفتی است تو را با جماعتی
آخر از آن جماعتم انگار ساعتی
دادم بهای بوسه ی او نقد جان و نیست
ما را جز این به چیز دگر استطاعتی
بهر ثمن به غیر کلافی چه آورد
بیچاره پیره زن که ندارد بضاعتی
از من خوشم که هیچ نپرسند روز حشر
دیوانه را چه معصیتی و چه طاعتی
زاهد چو ما به قول تو گوش نمی کنیم
از ما تو هم مکن به قیامت شفاعتی
ما را ز فقر نیز نباشد مذلتی
گر خواجه را بود ز امانت مناعتی
بهر دو نان چه منت دونان کشی (سحاب)
چون میتوان به قرص جوینی قناعتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک شراب کردم از آنرو که دیدمش
کز وی نماند در دل اصحاب طاعتی
یک کار نیک ازو ندهد هیچکس نشان
الا بهم کشیدن احباب ساعتی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.