یاری از یار من و چرخ ستمکار مخواه
یاری از چرخ اگر خواستی از یار مخواه
دل ز چشم تو اگر چشم عنایت دارد
گو پرستاری بیمار ز بیمار مخواه
زین طبیبان که توانند علاجی بکنند
چاره ی درد دل خویش به ناچار مخواه
هر که را زیب دکان جنس وفا و هنر است
به جوی گو برسان نرخ و خریدار مخواه
خواهی از سنگ جفایش اگر ایمن باشی
هرگز آسایش از آن سایه ی دیوار مخواه
یاری ای که رقیبش نباشد مطلب
در گلستان جهان یک گل بیخار مخواه
هر که در غمکده ی دهر گرفتار غمی است
گو بده جان چو (سحاب) از غم و غمخوار مخواه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.