از غم عشقی کز آن آتش به جان انداختیم
ناله ای کردیم و شوری در جهان انداختیم
با سگش تا طرح الفت در میان انداختیم
آتش غیرت جهانی را به جان انداختیم
برقی از بخت بد ما بر خس و خاری نتافت
تا در این گلزار طرح آشیان انداختیم
پیش از این کاین ناله بخشد سودی از بیطاقتی
ناله ها کردیم و خود را از زبان انداختیم
آه کز لعلت چو عمری جاودانی یافتیم
بی تو خود را بلای جاودان انداختیم
در دل او رخنه ی کردیم ز آه نیمه شب
خوش به تاریکی خدنگی بر نشان انداختیم
آخر از بیطاقتی ز افسانهٔ شیرینلبی
نکتهای گفتیم و شوری در جهان انداختیم
تا طبیب ما (سحاب) آمد به بالین خویش را
بر دواج ناتوانی ناتوان انداختیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.