گنجور

 
سحاب اصفهانی

دل بدرد عشق اگر چندی گرفتارت کند

شاید از درد گرفتاران خبردارت کند

دلبری بایست هر جائی تو را تا هر زمان

با خبر از اضطراب رشک اغیارت کند

گربیاری تاب در آئینه بنگر روی خویش

تا چو من زین نیکوان، حسن تو بیزارت کند

گر تو را این است دل باید نگار پر فنی

تا به هر ساعت هزاران عشوه در کارت کند

گاهگاهی گوش بر افغان بیداران کنی

گر فغان دل شبی از خواب بیدارت کند

عاقبت پاداش آن جوری که کردی با (سحاب)

سخت میترسم بروز خود گرفتارت کند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode