گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

بازم از وصلش به جسم ناتوان جان کی رسد

دل ز دلبر کی شکیبد جان به جانان کی رسد

یارب این دستی که دارد غیر بر دامان او

چون من از حرمان رویش بر گریبان کی رسد

وقت مردن وعده ی وصلم دهد تا زین نوید

منتظر مانم که عمر من به پایان کی رسد

گریم و از گریه می‌خواهم به دل آسودگی

غافلم کز سیل آبادی به ویران کی رسد

کی رسد روزی که گردد بر سر کوی تو خاک

این سر شوریده در عشقت به سامان کی رسد

خضر بر لعل لب او برده پی ورنه (سحاب)

کس به عمر جاودان از آب حیوان کی رسد