میل رفتن گر از آن گوشهٔ بامم باشد
لذت سنگ جفای تو حرامم باشد
کشتنی باشد و خون ریختنی تا امروز
دل خود کام ترا میل کدامم باشد
خوش بود وصل تو بی مدعی ای ماه تمام
چه شود دگر شبی این عیش تمامم باشد
گفتمش سر و قدت همچو قد سرو سهی است
گفت آنهم خجل از طرز خرامم باشد
آشیانم خوش و صحن چمنم دلکش لیک
نه چو کنج قفس و حلقه ی دامم باشد
او در اندیشه ی منع نگه گاه بگاه
من مسکین طمع وصل مدامم باشد
گفت سر گشته چنین تا به که ئی همچو (سحاب)
گفتمش تا به کف عشق زمامم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.