گنجور

 
صغیر اصفهانی

روزی به وطن‌پرست دل داده ز دست

گفتیم که بجز خدای چیزی مپرست

زد خنده بحرف من و گفتا بخود آی

بیچاره مگر بجز خدا چیزی هست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode