تا قبلهٔ من ابروی آن لعبت ترساست
فارغ دل من از مسجد و از دیر و کلیساست
یارب بکه گویم غم دل را که بمردم
از حسرت آن لب که روانبخش مسیحاست
دل کرد گرفتار تو ما را و نباید
نالید ز بیداد تو از ماستکه بر ماست
عشق تو چه خواهد مگر از خلق که در شهر
هر جا گذرم از تو با شورش و غوغاست
دل را سر ز سوائی اظهار جنونست
صد شکر که از زلف تواش سلسله برپاست
جسم تو ز سر تا به قدم جوهر لطفست
الا دلت ای شوخ که آن قطعهٔ خاراست
خندید به پیش لب تو غنچه والحق
خود جای دو صد خنده بر این خنده بیجاست
در آینه ای حور به بین طلعت خود را
در گلشن فردوس اگرت میل تماشاست
چشمت ز صغیر ار دل و دین برد عجب نیست
چون عادت ترکان خطائی همه یغماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و جذابیت معشوقه میپردازد. شاعر به زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره کرده و از دلتنگی و عاشقکشی خود سخن میگوید. او میگوید که هیچ یک از مکانهای مذهبی نمیتواند محبت و جذابیت معشوقهاش را برایش شفاف کند. شعر به شدت تحت تأثیر احساسات عمیق عاشقانه است و از غم دوری و عشق سوزان شاعر نسبت به معشوق حکایت دارد. شاعر در نهایت به زیبایی و تأثیر چشمان معشوق بر دل و دین دیگران اشاره میکند و عشق را در رفتار و زیبایی معشوق تجلی میبیند.
هوش مصنوعی: ابروی آن معشوق که به دنبال او هستم، برای من جایگاه قبله است. دل من دیگر به مسجد و دير و کلیسا وابسته نیست و از آنها بینیاز شده است.
هوش مصنوعی: ای کاش میدانستم به که بنالم و از دلم بگویم، چراکه از حسرت آن لبهایی که مانند نوشخوار مسیح، جانم را مینوازند، به شدت رنج میبرم.
هوش مصنوعی: دل ما به عشق تو گرفتار شده و نباید از ظلم تو شکایت کنیم؛ زیرا این وضعیت به سبب خود ماست.
هوش مصنوعی: عشق تو چه خواستهای دارد جز از مردم. زیرا در هر جا که در شهر میروم، همواره در مورد تو شوری و هیاهویی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق و شیدایی، دچار دیوانگی شده است و در عین حال، از اینکه زلفهای تو به او پیوند خوردهاند، سپاسگزار است.
هوش مصنوعی: بدن تو از سر تا پا مملو از خوبی و مهربانی است، اما دل تو ای نازکدل، همچون تکهای خار است که زشتی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: غنچه به لبخند تو خندید و واقعاً جای هزاران لبخند بر این لبخند بیمورد است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زیبایی و جلوهات را در باغ بهشت ببینی، بهتر است مانند حوری، خود را در آینه تماشا کنی.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت دل و دین مرا از من بگیرد، عجیب نیست؛ زیرا عادت ترکها این است که همه چیز را غارت کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست
ساقی، تو بده باده ومطرب تو بزن رود
تا می خورم امروز، که وقت طرب ماست
می هست ودرم هست و بت لاله رخان هست
[...]
امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست
گویند عقابی به در شهری برخاست
وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست
ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشاد برو راست
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز
[...]
ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست
رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست
گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون
این عید همایون به بقای تو مهناست
عالم به تو خرم شد و گیتی به تو روشن
[...]
شب هست و شراب هست و عاشق تنهاست
برخیز و بیا بتا که امشب شب ماست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.