گنجور

 
صغیر اصفهانی

نه خط بروی تو کین میر کشور زنگ است

کشیده لشکر و با شاه روم در جنگ است

سیاه شد ز غمت روز ما چو شام ولی

از آن خوشیم که با طرهٔ تو همرنگ است

برآر کام من ای قبله من ابرویت

که کام خلق دهد کعبه گرچه دل سنگ است

ز بند بند من آید نوای ناله چو نی

ولی بگوش تو خوشتر ز نغمهٔ چنگ است

تو را ز محنت من هیچ غم نباشد لیک

ز فرقت دهنت بهر من جهان تنگ است

ز پا فتادم و منزل نشد پدید آری

رهیست عشق که بیرون ز میل و فرسنگ است

فریب نام صغیر از تو کی خورد زاهد

بکیش باده کشان نام مایهٔ ننگ است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode