گر نوازی ز کرم یا که کشی یا که به بندی
ما پسندیم بخود آنچه تو بر ما به پسندی
میبری هر که دلی دارد و خواهی دل دیگر
آخر ای ترک پی غارت دل تا کی و چندی
گردن هر که به بینی به کمند است فلکرا
جز تو ای عشق که بر گردن افلاک کمندی
با قد یار همی خلق نمایند مثالت
خوش سرافراز تو ای سرو بدین بخت بلندی
گفتم اول بتو ایدل که مرو در پی خوبان
نشنیدی ز من و آخرم از پای فکندی
این چه حالستکه دیوانه وش از پند گریزی
لایق پند از ا ین پس تو نئی در خور بندی
نه عجب بی لب جانان کنی ار ناله صغیرا
طوطی خوش سخنی شاید اگر در غم قندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترسم از چشم بد خلق رسد بر تو گزندی
گو بسازند نقابی و بسوزند سپندی
ما نه خود لایق تیریم و نه شایسته ی بندی
ور نه آن ابرو و آن طره کمان است و کمندی
لاف قوت مزن ای خواجه که از ما نخرد کس
[...]
زاهدم می دهد از سلسله زلف تو پندی
کاش می داشتم از سلسله زلف تو بندی
سر به پای تو تن انداخت برانگیز سمندی
تن به فتراک تو سر داد بینداز کمندی
گرچه بی پرده خوشی روی فرو پوش که ترسم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.