ببوسهٔ لب ساقی بس آرزو دارم
بسان شیشهٔ میگریه در گلو دارم
بیاد چاک گریبان یار و غبغب او
همیشه سر بگریبان غم فرو دارم
چه صورتی تو که من در تو خویش مینگرم
بدان قیاس که آئینه روبرو دارم
ز داغ لاله رخان من که دیدهام دریاست
کجا هوای گلستان کنار جو دارم
بنزد خلق اگر خوارم این بس است مرا
که پیش اهل خرابات آبرو دارم
صغیر من سگ درگاه شیر یزدانم
همیشه دیدهٔ امید سوی او دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ذوق صحبت و نه میل گفتگو دارم
لبی خموشتر از گوش آرزو دارم
معاشران همه در پای خم ز دست شدند
منم که بر سر خود دست چون سبو دارم
چه خنده های نمایان زبان زخمم کرد
[...]
بسی به درک حضور تو آرزو دارم
به خدمت تو بسی عرضی و گفتگو دارم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.