گنجور

 
صغیر اصفهانی

دل نیست هر آندل که دلارام ندارد

بی روی دلارام دل آرام ندارد

هر کار ز آغاز به انجام توان برد

عشق است که آغاز وی انجام ندارد

یک خاصیت عشق همین است که عاشق

هیچ آگهی از گردش ایام ندارد

گفتند بمجنون بنما خانهٔ خود گفت

آن خانه که دیوار و در و بام ندارد

افتاد بدام سر زلفش دل و گفتم

این مرغ رهایی دگر از دام ندارد

پیغام بدان شوخ فرستاده‌ام ‌اما

ترسم که مرا گوش به پیغام ندارد

تنها نه صغیر است هوادار وصالش

آنکو که به دل این طمع خام ندارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode