گنجور

 
صغیر اصفهانی

جهانیان دگر از جنک احتراز کنید

بروی هم در صلح و صلاح باز کنید

کنید کشف حقیقت بس است کشف اتم

که گفته عمر همه صرف در مجاز کنید

چه خواسته است ز ایجاد ما خدای جهان

خدای را هم از این نکته کشف راز کنید

به قابلیت و فطرت بشر عزیز خداست

چرا عزیز خدا را فدای آز کنید

کنید دست تطاول ز یکدیگر کوتاه

به دستگیری هم دست ها دراز کنید

به وسع خویش ز رفع نیازمندی خلق

طلب رضای خداوند بی نیاز کنید

بس است مایهٔ بیچارگی شدن خود را

برای مردم بیچاره چاره ساز کنید

تهیه جای مسلسل کنید داروی سل

خلاص خلقی از این درد جان گداز کنید

به نور علم چراغ هدایت افروزید

چو آفتاب فلک خویش سرفراز کنید

بلند چند ز میدان جنگ غرش توپ

ببزم صلح و صفا ساز عیش ساز کنید

نئید کم زنی آخر بمجمع یاران

دلی ز خویش خوش از لحن دلنواز کنید

جهانکه هست چو دوزخ شود چو خلد برین

ز ترک و تازی اگر ترک ترک تاز کنید

رها شوید گر از بند خوی حیوانی

ز آدمیت خود بر فرشته ناز کنید

ز نوع پروری و دل بدست آوردن

سزد برای خود اظهار‌ امتیاز کنید

بنوع خویش ببینید گر ز چشم صغیر

بجای قبله به ابروی هم نماز کنید

ازین چکامه سزد پرچمی بیارائید

فراز چرخ برینش در اهتزاز کنید

 
sunny dark_mode