نالیدن مهجوران سوز دگری دارد
حرفی که ز دل خیزد بر دل اثری دارد
گویند نیارد زد کس با تو میگلگون
ممکن بود اینام ا خون جگری دارد
حال دل من میپرس از ناوک مژگانت
چون میگذرد بروی از آن خبری دارد
هر جا که دلی باشد از عشق تو مینالد
این برق بهر خرمن گویی شرری دارد
عشق ارنه فسون سازد گوید که زلیخا را
یعقوب دل آزرده زیبا پسری دارد
پنهان نتوانم کرد این عشق و جنون دیگر
خواهد بظهور آرد هر کس هنری دارد
بنیاد غم و شادی بس دیر نمی پاید
هر صبح ز پی شامی هر شب سحری دارد
هین پیشه بد مگزین هان ریشهٔ بدمنشان
هر کرده مکافاتی هر کشته بری دارد
بایست صغیر انسان پوید ره حق ورنه
این جنبش حیوانی هر جانوری دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کو بصری دارد با او نظری دارد
با او نظری دارد هر کو بصری دارد
آنکو خبری دارد در بیخبری کوشد
در بیخبری کوشد هر کو خبری دارد
شیرین شکری دارد آن خسرو بت رویان
[...]
در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد
زیرا که سر زلفت پر فتنه سری دارد
برآتش دل آبی از دیده همی ریزم
تا باد هوای تو برمن گذری دارد
من در حرم عشقت همخانه هجرانم
[...]
غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد
چون نرگس دلجویت با ما نظری دارد
از حالِ دل ریشم تیر تو خبردار است
ز آن روی که او گه گه زاین ره گذری دارد
گویند شکر ذوقی دارد به مذاق امّا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.