گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

لَیْسَ اَلْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ وَ لٰکِنَّ اَلْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ اَلْمَلاٰئِکَةِ وَ اَلْکِتٰابِ وَ اَلنَّبِیِّینَ وَ آتَی اَلْمٰالَ عَلیٰ حُبِّهِ ذَوِی اَلْقُرْبیٰ وَ اَلْیَتٰامیٰ وَ اَلْمَسٰاکِینَ وَ اِبْنَ اَلسَّبِیلِ وَ اَلسّٰائِلِینَ وَ فِی اَلرِّقٰابِ وَ أَقٰامَ اَلصَّلاٰةَ وَ آتَی اَلزَّکٰاةَ وَ اَلْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذٰا عٰاهَدُوا وَ اَلصّٰابِرِینَ فِی اَلْبَأْسٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ وَ حِینَ اَلْبَأْسِ أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُتَّقُونَ (۱۷۷)

نیست نیکی آنکه بگردانید رویهای خودتان را جانب مشرق و مغرب و لیکن نیکو آنست که ایمان آورد بخدا و روز آخر و فرشتگان و کتاب و پیغمبران را و داد مال را بر دوستی او صاحبان قرابت و یتیمان و فقیران و راه‌گذران و سؤال‌کنندگان و در خلاص کردنها و بر پا داشت نماز را و داد زکاة را و وفاکنندگان بعهدشان چون پیمان بندند و شکیبایان در شدتها و ضررها و وقت کارزار آنهااند آنان که راستی کردند و آنهااند ایشان پرهیزکاران (۱۷۷)

« در بیان بذل و بخشش »

نیست نیکو گر که اندر جستجو

سوی غرب و سوی شرق آرید رو

لیک نیک است آنکه ایمان بر خدا

آرد و بر روز آخر از ولا

بر ملایک بر کتاب و انبیا

که ز حق باشند هر یک رهنما

داد مال خود ز حب مستقیم

بر قرابت پیش هگان و بر یتیم

بر مساکین هم به فرزند سبیل

گرچه باشد در دیار خود جلیل

هم به سائل شاید اعطاء کردنت

وآن حقوقی که بود در گردنت

حقّ مال، اعطاست از وجه صواب

نی به علت گفت زآن وفی الرقاب

گر زکات مال بدهی با وثوق

شد اداء یک حق تو را از آن حقوق

نی که حقّ مال بر اهل نجات

منحصر بر خمس باشد یا زکات

تا بود یک حبّه از مالت به دست

مستحق را هست حقی زآنچه هست

داری ار ده من ز گندم یا شعیر

هست واجب بر زکاتش بر فقیر

همچنین از مابقی تا گشت نان

هست اندر گردنت حقی از آن

زآنکه باشد اهل استحقاق باز

در جوارت داری ار دل بر نیاز

نی که گویی من زکات مال را

داده ام بر مستحق از ابتدا

نیست حقی این زمان در گردنم

هم نه من بر رزق خلقی ضامنم

داند آن کو چشم عقلش روشن است

تا بود دارای دانگی، ضامن است

بر صلات و بر زکات آرد قیام

گشت وافی عهد را با اهتمام

آن کسان در رنج و سختی صابرند

کارزار آمد چو نوبت حاضرند

راست گویانند آنها در مدار

هم به راه عقل و دین، پرهیزکار