گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

فَلَمّٰا فَصَلَ طٰالُوتُ بِالْجُنُودِ قٰالَ إِنَّ اَللّٰهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاّٰ مَنِ اِغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاّٰ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمّٰا جٰاوَزَهُ هُوَ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قٰالُوا لاٰ طٰاقَةَ لَنَا اَلْیَوْمَ بِجٰالُوتَ وَ جُنُودِهِ قٰالَ اَلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاٰقُوا اَللّٰهِ کَمْ مِنْ‌ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ مَعَ اَلصّٰابِرِینَ (۲۴۹)

پس چون جدا شد طالوت با لشکرهایش گفت بدرستی که خدا آزمایش کننده است شما را بجویی پس هر آنکه آشامید از آن پس نیست از من و آنکه بخشید آن را پس بدرستی که او از منست مگر آنکه بردارد کفی را بدستش پس آشامیدند از آن مگر اندکی از ایشان پس چون گذشت آن را او و آنان که گرویدند با او گفتند طاقت نیست ما را امروز بجالوت و لشگرهایش گفتند آنان که گمان می‌بردند که ایشان دیدار کننده‌اند خدا را بسا از گروه اندک که غالب شد گروه بسیار را بفرمان خدا و خدا با شکیبایان است (۲۴۹)

پس چو شد طالوت پیدا با جنود

فَصل یعنی خارج از جایی که بود

آشکارا گشت اندر راه نهر

گفت حق این امتحانی بد به جهر

نیست از من هر که زآن سیراب شد

وز من است آن کز عطش بی تاب شد

زآن نباید خورد سیر الاّ کفی

مرد صابر شاید ار درّد صفی

پس بخوردند از وی الاّ اندکی

سیصد و ده با سه بود آن بیشکی

وآنکه از آن آب سیر و پر شدند

در عدد هفتاد و شش ألف آمدند

هر چه خوردند آن عطش افزودشان

کرد حق از جیشِ خود مردودشان

وآنچه کم بودند و با طالوت مع

واقف از اسرار عزَّ منْ قَنَع

مر ورا گفتند گرچه ایمنی است

لیک با جالوت ما را تاب نیست

بذل جان سهل است لیکن نزد جد

ما کمیم و لشکر او بی عدد

وآن کسان که بودشان علم و نظر

ظنّشان می بود بر فتح و ظفر

بودشان بر نفس خود پند از تمیز

که نداریم از قضای حق گریز

کُشته گر گشتیم مغز از پوست بِه

از حیات خوش، لقای دوست بِه

هم عجب نبود گر او باشد ظهیر

جیش اندک غالب آید بر کثیر

گر شکیبایی کنند ارباب دین

در دو عالم حق بود با صابرین