بسیج می کن ای فرخنده اوصاف
بشارت ده که سیمرغ آمد از قاف
غباری کز زمین در راه او خاست
مصفاتر بد از آئینه صاف
گذشت ادوار ما قبل از بد و نیک
از این پس دوره عدلست و انصاف
بزعم جرعه نوشان صفابخش
نماند اندر صراحی درد اجحاف
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بسیج می کن ای فرخنده اوصاف
بشارت ده که سیمرغ آمد از قاف
غباری کز زمین در راه او خاست
مصفاتر بد از آئینه صاف
گذشت ادوار ما قبل از بد و نیک
از این پس دوره عدلست و انصاف
بزعم جرعه نوشان صفابخش
نماند اندر صراحی درد اجحاف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراخیها و تنگیهای اطراف
ز رای پادشاه خود زند لاف
مگر شد سنجر پاکیزه اوصاف
بخلوة پیشِ رکن الدینِ اکّاف
بگفتا: بلبلی کز من زند لاف
بر من به ز ده سیمرغ در قاف
هنرمندی که اندر صدر اشراف
سر اسلاف گشت و فخر اخلاف
گشادی نافه طبع مرا ناف
معطر کن ز مشکم قاف تا قاف
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.