نفس گردیده جری جرم فزون طاعت کم
بسته راه از همه سو جز بخداوند کرم
آنکه با فضل وی آثام نماند به جهان
آنکه با عفو وی اجرام نیابد بقلم
آنکه مهرش شده بر زهر حوادث تریاق
آنکه نامش شده بر زخم سوانح مرهم
گشت مردود ره از ترک رضایش ابلیس
گشت منظور حق از یمن ولایش آدم
رجس برخاست چو او بد متنفر ز حرام
بت بر افتاد چو او شد متولد بحرم
هر چه جز ذکر وی افسانه بود در گیتی
هر چه جز مدح وی ار جوفه بود در عالم
مدح آن دارد کش نیست در اوصاف همال
پاک ز اغراق واراجیف و اکاذیب و ستم
نیست آنگونه که در مدحت او هیچ اغراق
ناید اغراق مرا هم بزبان و بقلم
سخنی کان نه زافراط و ز تفریط عری است
راستی نزد خرد نیست بمعنی محکم
سخن انگونه سرایم که در آیین خواص
هست مقرون همه برصحت و برهان حکم
خفت برجای رسول مدنی در شب غار
فارغ از یار و عدو بی طرف از شادی و غم
رفت در مکه و خود سوره بحج برد و بخواند
وانکه او را همه خونی ز خداوند وخدم
روز میدان بروش سیل و بسختی چون کوه
بی ز اندیشه که خصم است مگس یا رستم
کند با قوت سرپنجه در ارحصن یهود
چون بخیر ز پی فتح برافراخت علم
مشکلی در کف عزمش به نبودی مشکل
نکته در ره فکرش به نماندی مبهم
دانی ار قامت اسلام شد از تیغ که راست
یا که در جنگ ز شمشیر نکرد ابرو خم
یا که بر کند ز طاق حرم اوضاع بتان
یا که زد کوکبه فارس یلیل بر هم
خالق از خلق شناسی و علی را زدنی
یار از غیر کنی فرق و صمد را زصنم
بخدا شرک نیاورد بیک چشم زدن
بود خاص این صفت او را بخداوند قسم
زآنکه بشناخته بد هستی خود را که جز او
نیست موجودی و جز ذات وجود است عدم
داد بر سائل انگشتر و این بود نشان
که بر او ختم بود جود و سخا فضل و همم
حلقه هستی از انگشت بر آورد که گشت
همچو یک حلقه بر ادوار ولایت خاتم
من نگویم بود از خلق جهان او بهتر
ز آنکه در وصف تناسب ز شروط است اقدام
کس نگوید که بود آینه اصفی ز سفال
همچنین لولو و یاقوت به از ترب و کلم
نیستند ایندو ز یک جنس که گوئی باشد
گوهر از خربزه به یا که حریر از شلغم
گفته آن عالم اسرار که نبود یکسان
آنکه میداند و آنکس که نداند با هم
نیست یعنی اسدالله مساوی با کس
کو شد اندر عمل و علم در آفاق علم
بجهان نامده یک مرد که اوصاف نکو
جمله ظاهر شود از وی ز عرب تا بعجم
بر سر حرف نخستین روم ای آنکه بود
عقلا در وصف تو مبهوت زبانها ابکم
شصت افزون شدم از عمر گرانمایه و نیست
در کف اندر ره فقرم بجز افسوس و ندم
اندران بزم که پیران همه جمعند مرا
دارم امید که شرمنده نسازی و دژم
توئی آن حیدر غیرتکش دریا دل راد
که بود کون و مکانت چو یکی قطره زیم
پیش دریاچه بود قطره که گیرد بروی
یا ثواب و گنهش چیست اقل یا اعظم
بزنا پیش تو دادند شهادت مردم
ستر فرمودی و گشتی ز گواهان درهم
نیست اینها عجب از خلق کریم تو که هست
درج در حوصلهات ما خلق از نور و ظلم
ما بخوان تو نشستیم و کریمان نکنند
رد مهمان بود ار چند بد از خوان نعم
باشد اینهم که نگارد قلم از طبع فضول
ورنه اکرام تو بر بربنده بلوح است رقم
تو نه آنگونه کریمی و نه آنگونه همیم
که بگویند بد از حاتم طائی اکرم
جز تو کس را بجهان هیچ نخواندی ذیجود
داند ارکس چه بود رسم کرم شرط همم
گشت چون فقر صفی از حرکاتت معمور
باد هم جان صفی از برکاتت خرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و تحمید از خداوند و رسول اسلام، حضرت محمد (ص)، پرداخته و ویژگیهای او را برجسته میکند. شاعر با بیان اینکه خداوند همواره با عفو و رحمت خود انسانها را از گناه پاک میکند، به حالتی از عشق و تواضع نسبت به مخلوق و خصوصیات انسانی آنان اشاره دارد. او همچنین بیان میکند که هیچ کس نمیتواند به خوبی این شخصیت را وصف کند، چرا که مانند الماس و لولو در میان دیگر موجودات متمایز است.
شاعر در ادامه به اوصاف و ویژگیهای شخصیتی رسول الله میپردازد و تلاش میکند ناملایمات و سختیهایی که او در راه پیشبرد اسلام متحمل شده را به تصویر بکشد. او اشاره دارد که وجود و شخصیت پیامبر انعکاسی از ذات خداوند است و او با بروز کرامت و فطرت راستینش، عفت و شجاعت را به نمایش گذاشت.
شاعر نهایتاً بر این نکته تأکید میکند که انسانها باید از محبت و رحمت خدا بهرهمند شوند و رسول خدا راهنمای آنان در این مسیر خواهد بود. او از خود و دیگران میخواهد تا در این بزم الهی حاضر شوند و در جستجوی کرامت و فضیلت باشند.
هوش مصنوعی: نفس انسان دچار آلودگی و گناه شده است و به خاطر کاهش اطاعت از خدا، راههایی که میتواند به خوشبختی و نجات برود، بسته شده است؛ جز اینکه به لطف و کرم خداوند روی آورد.
هوش مصنوعی: کسی که به واسطهٔ فضل و کرم خود گناهان را در دنیا نادیده میگیرد و با بخشش خود، عذابی به خطاکاران نمیدهد، در حقیقت، همواره در دنیا حضور دارد و به دیگران نیکی میکند.
هوش مصنوعی: کسی که عشقش درمانی برای سختیهای زندگی است، و نامش مایه تسکین دردهای ناشی از حوادث میشود.
هوش مصنوعی: ابلیس به خاطر نارضایتی از فرمان الهی از مسیر خود بازماند و آدم به خاطر بخشندگی و رحمت پروردگار به مقام و منزلت رسید.
هوش مصنوعی: در این بیت، به نظر میرسد که فردی ناپاک و بدکار از چیزهای حرام و ناپسند دوری میکند و در عوض، در محیطی پاک و متعالی متولد میشود. این نشاندهندهی تغییر و تحول درونی فرد است که از زشتیها فاصله میگیرد و به سمت خوبیها حرکت میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از یاد او باشد، تنها داستانی بیمحتوا در دنیا است و هر چیزی که جز ستایش او باشد، در واقع بیارزش و پوچ در این جهان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش فردی اشاره دارد که در ویژگیهایش هیچگونه افراط، دروغ یا ظلمی وجود ندارد. او به قدری پاک و بینقص است که وصف کردن او نیاز به غلو ندارد و نمیتوان به او تهمت زد.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که وقتی درباره کسی مدح و ستایش میشود، هیچ زیادهگویی یا مبالغهای در آن وجود ندارد. به عبارت دیگر، هر آنچه درباره او گفته میشود، کاملاً حقیقتگو و واقعی است. حتی اگر من بخواهم از او تعریف کنم، کلمات و قلم من نیز نمیتواند از واقعیت فراتر برود.
هوش مصنوعی: هر سخنی که نه افراط دارد و نه تفریط، در نظر خردمندان به حقیقت نزدیکتر است و از استحکام بیشتری برخوردار است.
هوش مصنوعی: من سخن را به گونهای میگویم که در اصول و آداب خاص شناخته شده، آنچه میگویم از اعتبار و استدلال محکمی برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: رسول مدنی در شب غار آرام و بیخبر از دشمن و دوست خوابیده است و از احساسات شادی و غم برکنار است.
هوش مصنوعی: او به مکه رفت و سوره حج را با خود برد و آن را قرائت کرد، و کسی که او را از جانب خداوند و فرشتگان پاکیزه خون میدانست.
هوش مصنوعی: در روز نبرد با قدرت و استقامت مانند کوه عمل کن و بدون فکر به اینکه دشمن کیست، به پیش برو؛ فرقی نمیکند که او یک مگس باشد یا رستم.
هوش مصنوعی: یهودیان را با قدرت و توانایی خود به زانو درآورد و چون تصمیم به پیروزی گرفت، پرچم را برافراشت.
هوش مصنوعی: مشکلی در نیت و ارادهاش وجود نداشت و هیچ نکتهای در افکارش باقی نمانده بود که مبهم و نامشخص باشد.
هوش مصنوعی: میدانی اگر پایههای اسلام محکم شد، این به خاطر تیغ و جنگ است؛ کسانی که در نبرد با شمشیر به خود خم نکردند و تسلیم نشدند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو حالت مختلف میپردازد. یکی از این حالتها مربوط به برچیده شدن و از بین رفتن وضعیت و شکوه بتان در حرم است، و دیگری به توصیف و اشاره به تغییر و اختلال در عظمت و سلطه فارس در زمان یلیل پرداخته میشود. در واقع، شاعر به تضاد میان این دو وضعیت و امکان وقوع آنها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: خداوند با شناخت از مخلوقات خود، فرق میان خود و غیر خود را مشخص کرده است. در این میان، انسان با وجود داشتن یار و همراه، باز هم باید از غیر خود جدا شود و به سوی خداوند بیندیشد. خداوند بیهمتا و بینظیر است و همه در مقایسه با او مانند بتهایی هستند که حقیقت را نمیتوانند درک کنند.
هوش مصنوعی: به خدا سوگند که او هیچ گاه شرک نیاورده و این ویژگی خاص اوست.
هوش مصنوعی: از آنجا که او خود را شناخته، پی برده است که جز او موجودی وجود ندارد و غیر از ذات وجود، هیچ چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: او به درخواست کننده انگشتر داد و این نشاندهنده آن بود که سخاوت و بخشش او به نهایت خود رسیده و او در اوج فضل و بزرگمنشی قرار دارد.
هوش مصنوعی: حلقهٔ وجود با تکیه بر قدرت و ارادهای شکل گرفت که همچون یک حلقه واقعی در زمانهای مختلف و مراحل حکومت و سرپرستی رخ نمایان میکند.
هوش مصنوعی: من نمیگویم کسی از همه خلق جهان بهتر است، بلکه میگویم که در توصیف او باید به تناسب شرایط و اصول توجه کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بگوید که آینه از سفال بهتر است، همانطور که لؤلؤ و یاقوت از ترب و کلم ارزش بیشتری دارند.
هوش مصنوعی: این دو چیز شبیه به هم نیستند، مانند این نیست که بگوییم گوهر از خربزه به دست میآید یا حریر از شلغم ساخته میشود.
هوش مصنوعی: عالم اسرار بیان کرده است که آن کسی که میداند و آن که نمیداند، هیچگاه در یک سطح نیستند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ کسی به اندازه اسدالله (که میتواند به معنای خداوند یا یک شخصیت برجسته و باغیرت باشد) در عمل و دانش در جهان قابل مقایسه نیست. به عبارت دیگر، او در زمینهی عمل و علم در میان مردم بینظیر و متفاوت است.
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ مردی پیدا نشده است که تمام جلوههای نیکو از او ظاهر شود، چه از عرب باشد و چه از عجم.
هوش مصنوعی: به سوی نخستین کلمه میروم ای کسی که عقلها در وصف تو حیران و زبانها از گفتن تو ناتوانند.
هوش مصنوعی: در طول زندگیام بیش از شصت سال گذشت، اما در این راه پر زحمت فقط اندوه و ناامیدی نصیبم شده و چیزی در دست ندارم.
هوش مصنوعی: در آن جشن که همه بزرگترها دور هم هستند، من امیدوارم که باعث خجالت من نشوی و ناراحت نباشی.
هوش مصنوعی: تو آن حیدر شجاع و دلیری هستی که مانند دریا قلب بزرگی داری و مقام و جایگاهت همچون یک قطره در برابر وسعت وجودت ناچیز است.
هوش مصنوعی: در نزد دریاچه، قطرهای وجود داشت که این سوال را داشت: آیا آنچه که انجام میدهد خوب است یا بد، و این عملش کدام یک از دو حالت کوچکتر یا بزرگتر است؟
هوش مصنوعی: در برابر تو به مردم گواهی دادند و تو به دور از آن شاهدان، تصمیمی گرفتید.
هوش مصنوعی: اینها شگفتی نیستند از آنچه که تو به عنوان آفرینندهی بزرگ و با احساس خود خلق کردهای، چرا که ما انسانها از نور و تاریکی شکل گرفتهایم.
هوش مصنوعی: اگر تو صدای ما را بشنوی و راهی برایمان بگشایی، ما در اینجا حضور داریم و در انتظار تو هستیم. حتی اگر مهمانان به ما بیتوجهی کنند، ما همچنان منتظر محبت و احترامی از طرف تو هستیم.
هوش مصنوعی: این ممکن است که نوشتار از قلمی بیفایده باشد، اما اگر تو مرا ارجمند بداری، نام من بر دستان تو نوشته میشود.
هوش مصنوعی: تو نه آنقدر سخاوتمندی که بگویند بعد از حاتم طائی، کسی به بزرگی تو به دنیا آمده است.
هوش مصنوعی: غیر از تو کسی را در جهان نخواندی و تنها تو میدانی که چه چیزی در این دنیا وجود دارد. اگر کسی هم به رسم بزرگیها آشنا باشد، فقط تو میدانی که شرایط آن چگونه است.
هوش مصنوعی: زمانی که فقر به تو روی میآورد، امیدوارم که فعالیتهایت پربار شود و همواره به برکتهای زندگیات افزوده گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.