بود عبدالعفوت در جنایات
همانا واسطه کل خطیئات
نبیند هیچ در جائی جنایت
مگر او را کند عفو از عنایت
چنین دیدم که در ایام سابق
ز دنیا رفت مردی ناموافق
چو سنجیدند اعمالش ز هر سو
تهی بد نامهاش ز اعمال نیکو
جز این کو بود مردی بامیاسر
بسی میکرد عفو از کل معسر
غلامانرا سپردی بی زدستان
که بنمایند عفو از تنگدستان
ملایک را خطاب آمد ز خالق
که من اولی بعفوم از خلایق
من از وی کرده بودم عفوز آن پیش
که عفو از وی شود صادر بدرویش
نمودم عفو و از بهر نجاتش
بدل کرد بخوبی سیئاتش
گذشت او کرد از چون خود گدائی
زوی چون نگذرد کامل غنائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.