لبی زان لعل جان پرور کشیدن
به از صد جامم از کوثر کشیدن
مرا با نشأه این لعل نوشین
نشاید منت از شکر کشیدن
فزون از هر شرابم سر خوشی خاست
می از جام تو سیمین برکشیدن
بنازم صنع استادی که آموخت
به ابروی تو این خنجر کشیدن
ترا هرگز بدین حسن خداداد
نزیبد منت از زیور کشیدن
مرا هم نیز با این اشک و سیما
چرا منت ز سیم و زر کشیدن
به یک ره خون به خاکم ریز تاکی
توان خجلت ز چشم تر کشیدن
برو صوفی که بهر فسق پیدا
از این دلق ریا برسر کشیدن
مرا کآمد شبان فرقتت پیش
نباید عقبه ی محشر کشیدن
صفایی را که شادی در غم تست
چرا رنج از ره ی دیگر کشیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر خواهی به ما خط در کشیدن
ز فرمانت که یارد سر کشیدن
کنون باز آمدم زان سرکشیدن
بروی دوستان خنجر کشیدن
مرا یک دم ز لعلت در کشیدن
به از صد خم ز جام زر کشیدن
بدین بستیم دیگر انتظارم
چرا در راه آن کوثر کشیدن
شبی تا روز و شامی تا سحرگاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.