هر دمت کز مژه بر سینه ی من تیر نیاید
خورم افسوس که خونریز منت دیر نیاید
با دل ریش من آن ترک سیه مست ز ابرو
خوفی انگیخت که از ضارب شمشیر نیاید
ذوق دندان شکر خای تو افکند خرابم
تا نگویند دگرکار می از شیر نیاید
به دو چشمت به نگاهی دل مردم ز کف آری
سبک صیادی آهوی تو از شیر نیاید
بر سر کوی خود از فتنه ی عشاق حذر کن
که کس آنجا ننهد پا که زمین گیر نیاید
تاب و تیمار تعلق که به طومار نگنجد
درد و اندوه تعشق که به تحریر نیاید
پاره ای از دل خود پرس پریشانی ما را
کاین حدیثی است نهانی که به تقریر نیاید
اثر عشق نگر با کشش زلف صفایی
دل به مویی ز کفم رفت و به زنجیر نیاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.