گر مهم چو مهر ز آن جمال و چهر با شروط مهر دلبری کند
شیخ و شاب را سر به خط کشد، مهر و ماه را مشتری کند
بی خطا به عمد بی هراس و باک، خون عالمی ریزدار به خاک
شیخ کی دهد فتوی دیت، پادشه کجا داوری کند
زلف سرکشش از یکی کمند، صد هزار دل آورد به بند
چشم بی هشش از یکی نگاه صد حکیم را بستری کند
سر کند به زیر خوار و شرمسار، از حیا و شرم پیش گل چو خار
اولین قدم سرو جویبار، گر به سرو او همسری کند
ای نگارچین پرده از جبین، بر فکن تمام تا که بعد از این
نه کسی مثل از ملک زند، نه کسی سخن از پری کند
غمزه ی تو هست گر نه تیر زن، گه به قصد جان گه به قتل تن
ز ابروی کمان در عروق من، دم به دم چرا نشتری کند
دیگ آرزو روز و شب پزم، تا دمی به کام لعل او گزند
چون صفایی آن قوت جان مزم، بختم ار به صدق یاوری کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.