بدرس دل سر زانوی ماست مکتب ما
دلست همنفس روز و همدم شب ما
حکایت سر زلف تو ذکر دایم دل
فسانه غم عشق تو درس مکتب ما
بود پدید که خورشید راست آینه آب
چنانکه روی تو را سینه مهذب ما
دل آنچه در طلبش می شتافت یافت ز خود
بهر زه سنگ طلب سود سم مرکب ما
می وصال دل از جام اتصال کشیم
ببین بذوق سلیم و صفای مشرب ما
ز پر باز حقیقت باوج معرفتیم
نه بسته است نه بشکسته بال و مخلب ما
عبید فقر و فنائیم و مالکان ملوک
که امر خلق بود زیر حکم اغلب ما
ز علم برد باقصای عین و حق یقین
ببین بمرتبه دانش مرتب ما
هزار میکده در مغز این اثر نکند
لب ار نهند بتوحید خلق بر لب ما
هنوز کوکب و دور و مدار چرخ نبود
که سر زد از افق چرخ عشق کوکب ما
سلوک مذهب ما را ز پای تن نتوان
بسیر پست که فقر و فناست مذهب ما
مقیم رحمت ما غرق رحمت ازلیست
معذب ابدی هر که شد معذب ما
رقاب کون و مکان زیر امرورد صفاست
ببین بمنزلت یا رؤف و یارب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نشست اشک روان زنگ محنت از شب ما
نداد پرتو راحت طلوع کوکب ما
به نبض جستن ما ای طبیب دست میار
که سوخت رشته نبض از حرارت تب ما
سفید گشت چو پنبه ز گریه چشم و ز ضعف
[...]
نکرده شکوه بیجا زیارت لب ما
اثر ز خود رود از انتعاش یارب ما
نه از نزاع وبالی نه از جدل خللی
فروغ آینه صاف ماست کوکب ما
غبار خاطر پرواز گل نمی گردیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.