مرا دلیست که جان را به سر چهها آورد
دهم بباد که پیغام آشنا آورد
هزار عقده بدل داشتم تمام گشود
که بوی زلف تو باد گره گشا آورد
چه طعنه ها که بادراک و هوش چرخ زدیم
ز مستی می عشقت که رو بما آورد
چنان ربود که ما را نه عقل ماند و نه هوش
که بود ساقی و این باده از کجا آورد
بر آن سرم که کنم جان دردمند نثار
برین طبیب که هر درد را دوا آورد
گل خلیل دماند ز آتش نمرود
چه معجزست که پیغمبر صبا آورد
ز نای مرغ مرا صبحدم رسید بگوش
ترانه ئی که دل کوه را صدا آورد
ب آسمان ندهم سایه سرای مغان
که آفتاب بدین سایه التجا آورد
بملک جم نفروشم گدائی در فقر
که خط سلطنت مطلق این گدا آورد
خمار نرگس آن می پرست عربده جوی
هزار رخنه بپیران پارسا آورد
ز خاندان سلامت بدستیاری عشق
مرا بساحت میدان ابتلا آورد
بخاک میکده نازم که با تحرک باد
بما حکایت جام جهان نما آورد
نماند ظلمت کثرت که آفتاب وجود
برون سر از افق وحدت صفا آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد
بهمدمان کهن دوستی به جا آورد
رسید باد مسیحا دم ای دل بیم
بر آر سرکه طبیب آمد و دوا آورد
نه من ز گرد رهش دل به باد دادم و بس
[...]
چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
[...]
طریق شیوه رندی کسی بجا آورد
که روی دل سوی میخانه فنا آورد
نداشت نور صفا شام هجر ما آن مه
ز چهره نور رسانید و می صفا آورد
حیات بخش دلم شو چو آهویی ای عمر
[...]
دل غریب مرا بوی گل بجا آورد
کز آن بهار خبرهای آشنا آورد
به بوی پیرهن مصر بد مرساد!
که کار بسته ما را گرهگشا آورد
ز تیغ، فیض دم صبح عید می یابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.