گاه دی است و نوبت فصل بهار من
بنشسته است یار چو گل در کنار من
بر گنج خسروی ندهم کنج خانقاه
امروز دور دور من و یار یار من
جان یافتم ز دولت دل در حضور یار
فرخنده است روز چنین روزگار من
جبریل را ز بال فکند و هنوز نیست
در اوج خویش باز حقیقت شکار من
روی دلم بسمت دیاری بود که اوست
ابروی دوست قبله شرع دیار من
نقش و نگار را بزدودم ز لوح دل
تا گشت جای جلوه نقش نگار من
از جسم و جان امید بریدم هزار بار
تا دید روی او دل امیدوار من
دیدم که عشق اوست خداوند کائنات
روزی که شد بکوی حقیقت گذار من
بردم بپای عشق بسر سجده نیاز
یک قبله گشت و یکدل و یکروی کار من
دادم زمام مملکت دل بدست دوست
باقی نماند در کف من اختیار من
صبحست و یار ساقی و من در خمار دوش
یارب پذیر عذر لب میگسار من
جز صاف غم که صیقل آئینه صفاست
کو آب رحمتی که نشاند غبار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
وز تیر ماه تیرهتر آمد بهار من؟
چون بنگری که شست بدادی به طمع شش
نوحه کنی که وای گل و وای خار من
چون من ز بهر مال دهم روزگار خویش
[...]
ای خوشدل ای عزیز گرانمایه یار من
ای نیکخواه یار من و دوستدار من
رفتی و هیچ گونه نیابی ز غم قرار
با خویشتن ببردی مانا قرار من
مهجورم و به روز فراق تو جفت من
[...]
بربود روزگار تو را از کنار من
وز تن ببرد داغ فراقت قرار من
جفت دگر کسی و غمان تو جفت من
یار دگر کسی و فراق تو یار من
تو شادمانه جای دگر بر مراد خویش
[...]
تا پسندی ز من سر زلف ، ای نگار من
شوریده گشت چون سر زلف تو کار من
بر عارض تو زلف تو گشتست بی قرار
زان بی قرار زلف ربودی قرار من
تو جفت دیگری شدی و درد جفت من
[...]
ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
کز هجر او شدست پژولیده کار من
او بود غمگسار من اندر همه جهان
او رفت و نیست جز غم او غمگسار من
بیکار نیستم که مرا عشق اوست کار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.