از خویش گریزانم راهیم به خود بنما
سرگشته و حیرانم چون باد پریشانم
ای سرو خرامانم راهیم به خود بنما
در کعبه ثناخوانم در صومعه رهبانم
در مدرسه مولانا در میکده دربانم
فرعونم و هامانم گه حیه و ثعبانم
گه موسی و عمرانم راهیم به خود بنما
گه دیدهٔ گریانم پوشیده و عریانم
چون زلف سیه بختم گه موی پریشانم
گه نادر دورانم گه خار مغیلانم
گاهی گل و ریحانم راهیم به خود بنما
گه لعل بدخشانم گه سنگ درخشانم
گه کوهکنم گویند گه خسرو [و] خاقانم
گه شیخم و رهبانم گه صاحب عرفانم
دانم که نمی دانم راهیم به خود بنما
گه بندهٔ سبحانم گه نوکر سلطانم
گه فقر فقیرانم گه عاشق خوبانم
گه صاحب ایمانم گه تابع شیطانم
گه عارف یزدانم راهیم به خود بنما
گه رند غزلخوانم گه دیو گه انسانم
موسای کلیم الله یا آذر و رهبانم
من هیچ نمی دانم ای اصل تن و جانم
یا اینم و یا آنم راهیم به خود بنما
گه در بر جانانم گه منتظر آنم
گاهی هدف تیری گه در خم چوگانم
چون بید به ایمانم از خوف تو لرزانم
من بندهٔ فرمانم راهیم به خود بنما
مشکل شده آسانم هر شی شده برهانم
موسی شده هامانم جهل آمده عرفانم
گه عاشق جانانم گاهی ز رقیبانم
نی رنجم و رنجانم راهیم به خود بنما
از دشنهٔ خوبانم صد زخم نمایانم
هر لحظه به دل آید من روی نگردانم
من بی سر و سامانم از خانه خرابانم
می دانی و می دانم راهیم به خود بنما
تن گفت سرابانم جان گفت که مهمانم
خود گوی به جانانم ناسوخته بریانم
دل گفت سعیدا را ای عارف حق دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم
جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد
جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم
من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی
[...]
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
[...]
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
[...]
در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم
بر دیده اگر، جانا، سروی چو تو بنشانم
خود را به سر کویت بدنام ابد کردم
از هر چه جز این کردم، از کرده پشیمانم
جانم به فدات آن دم کز بعد دو سه بوسه
[...]
آن دوست که میبینم، آن دوست که میدانم
تا آنکه رخش دیدم، او من شد و من آنم
در آینه جز رویی ننمود مرا، زین رو
ای کاج! بدانم تا: بر روی که حیرانم؟
هر چند که میران را از مورچه عار اید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.