بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن
به قتل هر دو جهان دست و آستین بر زن
چو آفتاب، سر از مشرق امید برآر
گشای کاکل و طعنی به مشک و عنبر زن
چو خضر در پی آب سیه چه می گردی
بیا به میکده جام شراب احمر زن
مساز گردن خود خم به پیش کس به طمع
اگر دراز کنی دست خویش بر سر زن
درون خانه اگر تنگ شد سعیدا دل
ز خود تهی شود و چون حلقه زود بر در زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.