از پریشانی نه سرگردان چو کاکل میشوم
غنچهام هرگه پریشان میشوم گل میشوم
نیست در بیرحمیش حرفی، همین در کشتنم
او تحمل میکند من بیتحمل میشوم
خار خشکم باغبانا آتشی بر من بزن
باد اگر دامن زند ز اهل تجمل میشوم
گر نمایم [خار] در چشم عزیزان دور نیست
من که آخر خود چراغ صبحم و گل میشوم
آه در دل، خاک بر سر، رو به صحرا میکنم
خوش به سامان میروم یار توکل میشوم
از پریشانی سعیدا نیستم غمگین که من
غنچهام هرگه پریشان میشوم گل میشوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.