به دل، داغ غم عشق بت پرکینه ای دارم
نه داغ است این که از جان رونما آیینه ای دارم
چو مشکم نکهت «فقر سواد الوجه» می آید
از آن چون نافه بر تن خرقهٔ پشمینه ای دارم
تو ای زاهد ملمع کرده ای دلق ریایی را
من از لمعات داغ او مصفا سینه ای دارم
اگرچه تلخ دارد فکر شنبه کام طفلم را
ولی از قند شیرین تر شب آدینه ای دارم
ز بس کردم صفا در یاد آن معنی دل خود را
به تصویر خیالش خلوت آیینه دارم
گدایم گرچه در صورت سعیدا لیک در معنی
ز داغ بی شمار عشق او گنجینه ای دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.