ای که می گویی خدای خویش را چون دیده ام
چون تو می گویی بگویم با تو بیچون دیده ام
دست از دامان گلگونش نخواهم داشتن
نشئه ها از پرتو آن روی گلگون دیده ام
در دل خود کرده ام سیر سواد اعظمی
آن سویدا خانه را در بر مجنون دیده ام
خوانده ام مضمون دیوان قضا را بارها
هرچه آمد در نظر مصراع موزون دیده ام
خیرگی می کرد چشم از دیدن دیدار غیب
در میان هر گه سعیدا خویش را چون دیده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوالجایبها از این گردنده گردون دیدهام
ظلم او را در جهان، ز اندازه بیرون دیدهام
چرخ را گفتم که با آل علی گردد به راست
گردش او را کنون، بر عکس وارون دیدهام
میر یثرب را به دشت کربلا عریان بدن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.