دلا گنج روانی سوی این ویرانه میآید
نمیدانم چه در دل دارد آن مستانه میآید
دو عالم مدعی در پیش و پس جانانه میآید
نمیدانم چرا آن آشنا بیگانه میآید
تجلی طور را از رفتن موسی نمایان شد
فزون گردد جلای شمع چون پروانه میآید
مرا غفلت دوبالا میشود از وعظ بیمعنی
که خواب اکثر گران از گفتن افسانه میآید
اگر در فکر توحیدی به دریای محبت شو
که از این بحر دایم گوهر یکدانه میآید
رجوع اهل عالم با سعیدا نیست از دانش
که طفلان جمع میآیند چون دیوانه میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدامین آتشینسیما به این ویرانه میآید؟
که از دیوار و در بوی پر پروانه میآید
مرا این خونبها بس از شهیدان کان بلای جان
به طوف خاک من با شیشه و پیمانه میآید
کف خاکستر من امشب آتش زیر پا دارد
[...]
به آیینی که ترسازاده از بتخانه میآید
نگاه از گوشهٔ آن نرگس مستانه میآید
مگر افکنده لعل آبدارش از نظر می را
که اشک حسرتی از دیدهٔ پیمانه میآید
به یاد لعل میگون تو، در خاک لحد ما را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.