نمی دانم چرا کج بسته اند آیین ابرو را
که می دارند با شمشیر، قایم دین ابرو را
ز صد ملک سکندر می گریزم همچو افلاطون
اگر بر چهرهٔ آیینه بینم چین ابرو را
ز دیوان خط و خالش نظر برداشتم یکسر
ز چشمش تا شنیدم مصرع رنگین ابرو را
خدنگ تیر مژگانش جزاها می دهد آخر
اگر یک موی در دل هر که دارد کین ابرو را
ندارد گرچه مانندی صف مژگان به خونریزی
ولیکن از کجا آرد به کف تمکین ابرو را
نگفته هیچ کس بر وزن ابروی تو مصراعی
مگر خطت کند بر پشت لب تضمین ابرو را
سعیدا مه به زلف او برابر کی تواند زد
که او پیوسته با خورشید دارد چین ابرو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.