ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می برد
بار خودی خیال تو از پیش می برد
هر خار، کان کشیده به مژگان ز پای گل
بلبل به یادگار دل ریش می برد
تنها نه فارغ از غم دنیاش می کند
غم ها ز دل برون دل درویش می برد
هر گه که دل به خنجر نازی شود دچار
خود را قفا کشیده مرا پیش می برد
اندوه کرد جمع سعیدا برای دل
دریوزه ای به خدمت درویش می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشاق را خرام تو از خویش می برد
سیل بهار هر چه کند پیش می برد
هر کس که بی رفیق موافق سفر کند
با خود هزار قافله تشویش می برد
از بوته گداز زر پاک را چه نقص
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.