چون من بلندنظر گاه گاه می افتد
نظر به همتم از سر کلاه می افتد
چه رمزهای نهانی نمی کنند به هم
به هم چو شاه و گدا را نگاه می افتد
خوشم به گریه ولی قطره ها چو آبله ای
قدم نمانده به پای نگاه می افتد
خوشم به سرو روانی که با دو دست به گردن
شراب خورده و خواه و نخواه می افتد
مدار آینه را رو به روی شاهسواری
عنان هوش ز دست نگاه می افتد
ز دستگیری یاران که خوشدل است که یوسف
چو شد خلاص ز گرگان به چاه می افتد
چو جوز خام سعیدا نشان بی مغزی است
هر آن سری که به قید کلاه می افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.