گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟

از دست ما درازتر است آستین چرخ

نبود عجب که تیز شود تیغ آفتاب

هر روز می کشد دم خود بر جبین چرخ

جز نام بی وفایی دوران بی مدار

نقشی نکنده اند دگر بر نگین چرخ

یخ بسته عالم از خنکی های روزگار

یک موی کم نمی شود از پوستین چرخ

آخر چو آفتاب فرومی روی به خاک

گر می شوی به جهد سعیدا قرین چرخ