بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟
از دست ما درازتر است آستین چرخ
نبود عجب که تیز شود تیغ آفتاب
هر روز می کشد دم خود بر جبین چرخ
جز نام بی وفایی دوران بی مدار
نقشی نکنده اند دگر بر نگین چرخ
یخ بسته عالم از خنکی های روزگار
یک موی کم نمی شود از پوستین چرخ
آخر چو آفتاب فرومی روی به خاک
گر می شوی به جهد سعیدا قرین چرخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.