هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است
از چشمه سار آبلهٔ دل رسیده است
آن کاو به یاد کوی تو از خود بریده است
ناکرده قطع راه، به منزل رسیده است
از شوق روی یار ز راه نیاز و عجز
خوشحال آن که او به در دل رسیده است
سروی به غیر قامت دلجوی یار من
هرگز کسی ندیده به حاصل رسیده است
ما را همین بس است سعیدا که صائبا
گفتا وجود فقر تو کامل رسیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این خوش غزل ز فیض سعیدای نقشبند
صائب ز بحر دل به انامل رسیده است
همین شعر » بیت ۷
این خوش غزل به جذب سعیدای نقشبند
صائب ز بحر دل به انامل رسیده است
نور شکوه حق ز مقابل رسیده است
وقت شکست آینه دل رسیده است
آب ستاده آینه زنگ بسته است
بیچاره رهروی که به منزل رسیده است
با جذبه محیط همان در کشاکش است
[...]
نور شکوه حق ز مقابل رسیده است
وقت شکست آینهٔ دل رسیده است
آب ستادهٔ آینهٔ زنگ بسته است
بیچاره رهروی که به منزل رسیده است
ما را به عیب لاغری از صیدگه مران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.