در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده است
کعبه را زان جامه در ماتم سیه گردیده است
بسکه در عین گنه از دیده اشکم رفته است
چشم من سرچشمهٔ بحر گنه گردیده است
یک سر مو نیست خالی زلف از جان و دلی
چون نگردد سیر آن چشم سیه گردیده است
در طریق عشق ای بی درد هرگز پا منه
در پی ما سر ز سختی های ره گردیده است
از طلوع اختر طالع سعیدا سال هاست
یار ما در صبح مهر و شام مه گردیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.