گنجور

 
صائب تبریزی

شماره ۱: از حباب آموز همت را که با صد احتیاج

شماره ۲: خضر نتواند به آب زندگی از ما خرید

شماره ۳: همه تن شانه صفت پنجه گیرا شده ام

شماره ۴: دانش آن راست مسلم که به تردستی شرم

شماره ۵: چه حاجت است به می لعل سیررنگ ترا؟

شماره ۶: فزود تیرگی خاطر از ایاغ مرا

شماره ۷: در خوش قماشی از بر رو دست برده ام

شماره ۸: باغبان بیرون کن این گستاخ بادآورده را

شماره ۹: عیش در زیر فلک با خاکساران مشکل است

شماره ۱۰: روز محشر سرخ رویی از خدا دارم امید

شماره ۱۱: گرچه دست سرو کوتاه است از دامان گل

شماره ۱۲: آن که بی شیرازه دارد کهنه اوراق مرا

شماره ۱۳: از رمیدن ها خیال چشم آن وحشی غزال

شماره ۱۴: نیست هر چند از لباس گل جدایی رنگ را

شماره ۱۵: چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب

شماره ۱۶: چاک در پیرهن یوسف عقل افکندن

شماره ۱۷: نیست سودی که زیانش نبود در دنبال

شماره ۱۸: به گرد دامن منزل کجا رسی صائب؟

شماره ۱۹: شکسته رنگی من با طبیب در جنگ است

شماره ۲۰: تلاش بیهده ای می کند سر خورشید

شماره ۲۱: چو داغ لاله مرا در حدیقه هستی

شماره ۲۲: شیرینی نشاط، جهان را گرفته است

شماره ۲۳: عکس رخ تو آینه را چون نگار بست

شماره ۲۴: موجی است که تاج از سر فغفور رباید

شماره ۲۵: کاکل چه گنه دارد، دستش ز قفا واکن

شماره ۲۶: به فریب کسی ز راه مرو

شماره ۲۷: آرزوی بوسه شسته است از دلم پیغام تلخ

شماره ۲۸: از نظر رفتی به راهت چشم حیران باز ماند

شماره ۲۹: تخم نیکی را زمین پاک، اکسیر بقاست

شماره ۳۰: سهل باشد بند کردن ناخنی در بیستون

شماره ۳۱: به فریاد کس از خواب صبوحی برنمی‌خیزد

شماره ۳۲: در آن گلشن که آید در سخن لعل گهربارش

شماره ۳۳: بهای بوسه‌اش سر می‌دهم چون زر نمی‌گیرد

شماره ۳۴: ز ابرو یک سر و گردن بلند افتاده مژگانش

شماره ۳۵: مرغ حسن از قفس خط سیه تنگ آمد

شماره ۳۶: آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد

شماره ۳۷: نفس شمرده زن ای بلبل نوا پرداز

شماره ۳۸: ز برگ پان لب جانان عقیق پیما شد

شماره ۳۹: شود سعادت دولت نصیب اهل قلم

شماره ۴۰: جمعی که زیر چرخ شبی روز کرده اند

شماره ۴۱: تا شرم داشت منصب آیینه داریت

شماره ۴۲: دلبر چه زود خط به رخ دلستان کشید

شماره ۴۳: در پرده نمود از عرق شرم تلافی

شماره ۴۴: شد سیه روز من از چشم کبود او، که هست

شماره ۴۵: سیه گر کرد روزم چشم او، خود هم کشید آخر

شماره ۴۶: صائب ز فکرهای گلوسوز من نماند

شماره ۴۷: با بد و نیک جهان در دشمنی یک‌رو مکن

شماره ۴۸: ز شوخی ها به برق نوبهاران نسبتی دارد

شماره ۴۹: تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش

شماره ۵۰: مکن به حرف طمع تیره زندگانی خویش

شماره ۵۱: نکند هیچ یتیم به عسس ساخته ای

شماره ۵۲: افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر

شماره ۵۳: نفس در سینه باد خزان می سوخت نومیدی

شماره ۵۴: هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است

شماره ۵۵: گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم

شماره ۵۶: درین بستانسرا خود را چنان صائب سبک کردم

شماره ۵۷: گرچه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است

شماره ۵۸: فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است

شماره ۵۹: اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ

شماره ۶۰: لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط

شماره ۶۱: سالم از سنگلاخ تن به کنار

شماره ۶۲: بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من

شماره ۶۳: اگر این رنگ دارد خنده های شرم بیزارش

شماره ۶۴: چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن

شماره ۶۵: چه سان در حلقه آغوش گیرم شوخ‌چشمی را

شماره ۶۶: فتاده است مرا کار با خودآرایی

شماره ۶۷: گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد

شماره ۶۸: چنان که باده کند پشت دار صهبا را

شماره ۶۹: افزود شوق بوسه مرا از لبان تو

شماره ۷۰: می تواند چنگ در فتراک زد خورشید را

شماره ۷۱: شمع نیلوفر ماتم زده از شعله به سر

شماره ۷۲: ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید