گنجور

 
صائب تبریزی

از نظرها درد و داغ عشق پنهان خوشترست

جای این گلهای خوشبو در گریبان خوشترست

عشق را گستاخ سازد حسن چون بی پرده شد

سیر گل از رخنه دیوار بستان خوشترست

نیست چشم تنگ را از وصل جز حسرت نصیب

کلبه خود مور را از شکرستان خوشترست

عندلیبی را که از گل با خیال گل خوش است

زیر بال خویش از چتر سلیمان خوشترست

تیر کج را از کمان پهلو تهی کردن خطاست

پای خواب آلود در آغوش دامان خوشترست

پوست بر تن خضر را از زهر منت سبز شد

حفظ آب روی خود از آب حیوان خوشترست

در غریبی سیلی اخوان نمی آید به دست

ورنه از صبح وطن، شام غریبان خوشترست

در عزیزی دل نپردازد به حق از خویشتن

یوسف مغرور ما در چاه و زندان خوشترست

پنبه از داغ دل بی طاقت او برمدار

این چراغ مضطرب، در زیر دامان خوشترست

سنگ اطفال است دامنگیر ما دیوانگان

ورنه صائب اهل وحشت را بیابان خوشترست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سیف فرغانی

صحبت جانان بر اهل دل از جان خوشترست

عاشقانرا خاک کویش زآب حیوان خوشترست

چون زعشق او رسد رنجی بدل دردی بجان

عاشقان را رنج دل از راحت جان خوشترست

شاهباز عشق چون مرغ دلی را صید کرد

[...]

اهلی شیرازی

آب حیوان خوش بود و ان لعل لب زان خوشترست

در صفا آن لعل فاش از جوهر جان خوشترست

درج آن در دهان شد جان ما، دل خار خورد

از حسد کان در ز صد لؤلؤی عمان خوشترست

می خوشست اما باشک همچو مرجانم اگر

[...]

صائب تبریزی

باده لعلی ز لعل و شیشه از کان خوشترست

بی تکلف شیشه می از بدخشان خوشترست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه