درمانده این جسم نزارست دل ما
در سنگ نهان همچو شرارست دل ما
هر چند بهای گهر از گرد یتیمی است
بی قیمت ازین مشت غبارست دل ما
چون غنچه محال است که از پوست برآید
چندان که درین سبز حصارست دل ما
تا دست به این پیکر خاکی نفشاند
ماتم زده چون شمع مزارست دل ما
چون دانه بی مغز ز بی برگ و نوایی
شرمنده اقبال بهارست دل ما
تا با خبر از هستی خویش است، پیاده است
از خود چو برون رفت سوارست دل ما
دریوزه دیدار کند از در و دیوار
هر چند که آیینه یارست دل ما
دارد به غم عشق نظر از همه عالم
آهوست ولی شیر شکارست دل ما
هر چند که پیچیده به می چون رگ تلخی
در کشمکش از رنج خمارست دل ما
ساقی برسان باده اندیشه گدازی
کز ناخن اندیشه فگارست دل ما
هر داغ جگرسوز، سیه خانه لیلی است
تا واله آن لاله عذارست دل ما
تا قطره خود را نکند گوهر شهوار
سرگشته تر از ابر بهارست دل ما
زان جلوه مستانه کز آن سرو روان دید
چون گل همه آغوش و کنارست دل ما
در رشته زنار کشد دانه تسبیح
معلوم نشد در چه شمارست دل ما
از چشمه حیوان، جگر سوخته دارد
هم طالع خال لب یارست دل ما
هر چند درین باغ چو گل پاک دهانیم
از زخم زبان بوته خارست دل ما
هر چند ز پرگار فتد گردش دوران
چون نقطه مرکز به قرارست دل ما
زین نغمه سرایان که درین باغ و بهارند
صائب ز نوای تو فگارست دل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و احساسات عمیق شاعر نسبت به دل و احساسات انسانی میپردازد. شاعر از ناتوانی و زخم دل میگوید و آن را به تصویر میکشد که در درونش شعلهای سوزان وجود دارد. او دل خود را همچون گوهری بیقیمت توصیف میکند که تحت تأثیر یتیمی و درد است. دل شاعر شبیه به غنچهای است که در حصار سبز خود گیر کرده و نمیتواند شکوفا شود.
شاعر ترس از از دست دادن خود را در دل میبیند و میگوید که این دل مانند دانهای بیمغز است. همزمان، دل او دچار شیدایی عشق و غم است و در عین حال به دنبال دیدار معشوق میباشد. او میگوید دلش در میانه رنج و درد زندانی شده و به نوعی به تمنای بادهای از اندیشه توجه دارد.
شاعر به سیر انزوا و غم دل و چالشهای زندگی اشاره میکند و همچنین درباره زیبایی و ظرافت عشق صحبت میکند. در پایان، شاعر از درد و فشار زندگی در کنار زیباییها و لذتهای آن سخن میگوید و به شور و شوق زندگی اشاره میکند. این شعر به خوبترین شکل احساسات انسانی را بیان میکند و خواننده را به تفکر و تأمل وا میدارد.
هوش مصنوعی: این جسم ضعیف و ناتوان ما به کمبود و درماندگی دچار است، اما دل ما درون سنگ جا گرفته و مثل آتش سوزان است. دل ما در عین سکون و استواری، پر از شور و احساسات قوی است.
هوش مصنوعی: هرچند که قیمت گوهر به خاطر یتیمی و ناداری آن زیاد است، اما دل ما از این مشت خاک و غبار نیز بیارزشتر است.
هوش مصنوعی: دل ما در این حصار سبز، مثل غنچهای است که به سختی میتواند از پوست خود خارج شود. این نشاندهندهی محدودیتها و سختیهایی است که ما برای ابراز احساسات و آزادی خود داریم.
هوش مصنوعی: دل ما همچون شمعی است که در یک مزار خاموش و غمگین میسوزد، تا زمانی که به این بدن خاکی دست نزنند و به آرامش نرسد.
هوش مصنوعی: دل ما مانند دانهای است که پوچ و بیمغز است و شرمنده از زیبایی و خوشحالی بهار به خاطر فقدان سرزندگی و شادابی است.
هوش مصنوعی: هنگامی که انسان از وجود خود آگاه است، در واقع در حالت فرود و محدودیت قرار دارد. اما وقتی که از خود فراتر میرود و به درک عمیقتری میرسد، احساس آزادی و پرواز میکند. دل انسان در این لحظه به اوج میرسد و احساس سوار بودن بر دنیای وجود را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: دریوزگی یا درخواست دیدار یار از هر گوشه و کناری، برای دل ما همانند آینهای است که تصویر محبوب را نشان میدهد. یعنی هر جا که برویم، حتی اگر به طور واضح او را نبینیم، یاد او در دل ما محفوظ است و ما هنوز هم به او فکر میکنیم.
هوش مصنوعی: غم عشق مانند آهو است که به زیبایی و لطافت خود مشهور است، اما دل ما شکار شیر است که قوی و پرخاشگر است. اینجا به تضاد و زبان استعاری اشاره شده است که نشان میدهد با وجود لطافت عشق، احساسات و دل ما میتواند بسیار قوی و چالشبرانگیز باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل ما در کشمکش و رنج غم و اندوه است، اما مانند رگهی تلخ به می پیچیده و در عین حال به زیبایی در این حال غرق شده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً شراب اندیشهای بیاور که دل ما از فکر و خیال آزار دیده است.
هوش مصنوعی: هر زجری که قلب را میسوزاند، خانه سیاه لیلی است؛ زیرا دل ما برای عاشق آن لاله زیبا به عذاب آمده است.
هوش مصنوعی: دل ما در حالتی شگفتانگیز و سرگردان است، مانند ابرهای بهار که در حال باریدن هستند، هرچند که در این حال، نمیتواند به خود ببالد و به ارزش وجودیاش پی ببرد.
هوش مصنوعی: به خاطر جلوه جذاب آن معشوق که مانند یک درخت بلند خوش قامت است، دل ما مانند گل، پر از عشق و محبت به اوست و به همین خاطر همه چیز را در آغوش و کنار او میبینیم.
هوش مصنوعی: دانههای تسبیح در رشتهای به هم پیوستهاند و به همین ترتیب، دل ما نیز در دست تقدیر گرفتار شده است. این دل در شکل گیری و شمارش احساسات و به خصوص در عشق و وابستگی، مشخص نیست که به چه تعداد و در چه حالتی درگیر است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر عشق و احساس عمیق است. میتوان گفت که از چشمه زندگی، درد و رنجی به دل عاشق وارد شده که ناشی از یاد یار و زیبایی اوست. در واقع، این احساسات نشاندهنده این است که عشق و زیبایی میتواند همزمان شادی و غم را به همراه داشته باشد. عشق، همچون خالی بر لبان یار، هم دلانگیز و هم دلسوخته کننده است.
هوش مصنوعی: هرچند که ما مانند گلهای پاک و زیبا در این باغ هستیم، اما دلمان از زخم زبانها و سخنان تلخ دیگران آسیب دیده و پر از خاری است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زمان مانند دورانی در حال چرخش است، دل ما همچنان ثابت و آرام مانند نقطه مرکزی باقی میماند.
هوش مصنوعی: در این باغ و فصل بهار، آوازهای زیبایی که توسط سرایندگان خوانده میشود، دل ما از نوای تو غمگین و بیتاب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در طاعت و عشرت بقرارست دل ما
هر جا که رود همره یارست دل ما
ما آینه ی حسن تو آشفته نخواهیم
برخیزد اگر زانکه غبارست دل ما
روزی هدف تیر بلایی شود این دل
[...]
آیینة هر لاله عذارست دل ما
خوش در بدر از جلوة یارست دل ما
یکرنگی صد رنگ مخالف چه بلایی است
هر جا صنمی، آینهدارست دل ما
دایم به امیدی که کمین کرده تو باشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.