در قلزم می همچو حباب است دل ما
از خانه به دوشان شراب است دل ما
موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
چون برگ خزان پا به رکاب است دل ما
سطری است ز پیشانی ما راز دو عالم
بی پرده تر از عالم آب است دل ما
از جنبش مهدست گرانخوابی اطفال
از گردش افلاک به خواب است دل ما
چون تیغ برهنه است چو افتد به سرش کار
هر چند که در زیر نقاب است دل ما
اینجا که منم قیمت دل هر دو جهان است
آنجا که تویی در چه حساب است دل ما
هر چند که در هر چمن آتش نفسی هست
صائب ز نوای تو کباب است دل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و دل شاعر میپردازد. دل او همچون حبابی در آب است و خود را در طرب و شادابی میبیند. احساسات او وابسته به نسیم و حالتی ناپایدار است. شاعر به حالت دل خود که از حالت خواب و بیخودی متاثر است، اشاره میکند و به عمق رازهای دل میپردازد. در نهایت، او به ارزش و اهمیت دل خود اشاره دارد و ارتباطش با معشوق را برجسته میکند. عشق و وابستگی به معشوق در تمام ابیات حس میشود و دل شاعر نمادی از عشق و احساسات عمیق اوست.
هوش مصنوعی: دل ما همچون حبابی در دریا است و از خانه به دوشان پر از شراب و شادی است.
هوش مصنوعی: دل ما مانند برگهای خزان در حالتی است که به خاطر وزش نسیم، در هم ریخته و ناپایدار است. این حالت حاکی از عدم استحکام و وضعیت ناپایدار احساسات ماست.
هوش مصنوعی: ما در چهرهمان رازهای دو دنیا را آشکارتر از آب نشان میدهیم و دلمان از همه چیز صافی و روشنتر است.
هوش مصنوعی: حرکت مهد کودک باعث خواب آلودگی بچهها شده و دل ما هم به خاطر چرخش آسمانها در خواب است.
هوش مصنوعی: وقتی که مشکل یا چالشی پیش میآید، قلب ما هرچند که در حالت پنهان باشد، به مانند شمشیری برهنه آشکار میشود.
هوش مصنوعی: این جا که من هستم، ارزش دل هر دو عالم به حساب میآید، اما جایی که تو هستی، ارزش دل ما به چه میارزد؟
هوش مصنوعی: اگر چه در هر چمن و گلستانی روحیهای وجود دارد، اما صدای تو باعث میشود دل ما بسوزد و مانند کباب گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آیینهٔ چندین تب وتاب است دل ما
چون داغ جنون شعله نقاب است دل ما
عمریستکه چون آینه در بزم خیالت
حیرت نگه یک مژه خواب است دل ما
ماییم و همین موج فریب نفسی چند
[...]
در خون جگر همچو حباب است دل ما
از نیم نفس آه خراب است دل ما
ما تاب تف شعله رخسار نداریم
از یک نگه گرم کباب است دل ما
تا از نظر مرحمت یار فتادیم
[...]
از ساده رخان در تب و تاب است دل ما
زبن آتش بی دود کباب است دل ما
جا در صدف حوصلهٔ کون و مکان نیست
آن گنج گهر را که خراب است دل ما
یک جذبه ز خورشید جهانگیر تو باید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.