لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

وقت است سربرآورد از خاک، لاله ها

آید ز زور باده به گردش پیاله ها

گردید تازه، داغ فرورفتگان خاک

در چشم و دل مرا ز تماشای لاله ها

دیوانگی است سلسله پای کودکان

وحشت نمی کنند ز مجنون غزاله ها

در دور عارض تو چو اشک از نظر فتاد

ماهی که بود مردمک چشم هاله ها

تا دل ز داغ ساده بود، فرد باطل است

بی مهر، اعتبار ندارد قباله ها

هر چند نی به ناله ز دلها گرهگشاست

از بند خود خلاص نگردد به ناله ها

بر صفحه عذار بتان، نقطه های خال

در مصحف مجید بود چون جلاله ها

صائب به چشم هر که شد از فکر خرده بین

در هیچ نقطه نیست، نباشد رساله ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۹۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منوچهری

چون ابر دید در کف صحرا قباله‌ها

باران‌ها چکید و ببارید ژاله‌ها

تا گرد دشت‌ها همه بشکفت لاله‌ها

چون در زده به آب معصفر غلاله‌ها

امیر شاهی

ای در بهار حسن تو گل‌ها و لاله‌ها

وی لاله را ز رشک تو پرخون پیاله‌ها

بی‌چاشنی درد تو هست آب زندگی

زهری که دهر می‌دهدم در نواله‌ها

شب با سگان کوی تو گفتیم درد خویش

[...]

میلی

انگشت اگر زنی به لبم چون پیاله‌ها

از حسرت لب تو درآیم به ناله‌ها

در ودایی که خون شهیدان عشق ریخت

خونابه جگر چکد از برگ لاله‌ها

جان می‌سپرد عاشق و چشم تو می‌گریست

[...]

سیدای نسفی

ای بی‌لب تو خشک دهانِ پیاله‌ها

وز دوریی تو غرقه به خون داغ لاله‌ها

خطی است آنکه بر رخ جانان دمیده است

خوبان نوشته‌اند به نامش رساله‌ها

در بزم عشق رتبه خرد و کلان یکی‌ست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه