گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پیچیده است دست تو دست کلیم را

در حقه کرده لعل تو در یتیم را

موج از حقیقت گهر بحر غافل است

حادث چگونه درک نماید قدیم را؟

در قتل ما به نرگس خود مصلحت مبین

کاندیشه صحیح نباشد سقیم را!

دریاست داغ حوصله من، که چون صدف

می پرورم به دست تهی صد یتیم را

مخصوص اهل حال بود گوشمال عشق

آتش دهد فشار، گل خوش شمیم را

گرد خجالت از رخ سایل که می برد؟

شرم کرم اگر نگدازد کریم را

فقر سیاهرو محک بخل و همت است

محتاج از کریم شناسد لئیم را

صائب ز بنده های باخلاص می شود

هر کس به یک طرف نهد امید و بیم را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۷۱۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
بابافغانی

ای از لب تو خطبه کلام قدیم را

باعث، رسوم شرع تو امید و بیم را

اول عظیم داشته شأن ترا خدای

وانگاه برفراشته عرش عظیم را

چرخ اثیر تا شرف از گوهرت نیافت

[...]

نظیری نیشابوری

ساقی بشو دورنگی امید و بیم را

بنما به ما حقیقت رنگ قدیم را

حرف فریب آدم و ابلیس تا به چند

چندی بگو ترانه نقل و ندیم را

از ساغر درست خودم بخش جرعه ای

[...]

اسیر شهرستانی

پرورده لطف سایه ات امید و بیم را

گردیده خضر جذبه ره مستقیم را

بلبل شکار کرده به رنگ بهار فیض

گلدسته های نکهت خلق عظیم را

گیرد در اضطراب معاصی پی شفا

[...]

ملک‌الشعرا بهار

باشدکه پای سفله به گنجی فرو رود

زان گنج‌، قیمتی نفزاید لئیم را

بی‌قیمت ‌است گرچه ‌به ‌زر برکشی لئیم

ارزنده است اگر بفروشی کریم را

هرگز بهای خر نفزاید به نزد عقل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه