بی پرده رو در آینه ما نکرده ای
خود را چنان که هست تماشا نکرده ای
در خلوتی که آینه بیدار بوده است
هرگز ز شرم بند قبا وانکرده ای
امروز بند پیرهن خود نبسته ای
چشم که مانده است که بینا نکرده ای؟
ریزی ازان چو سرو و صنوبر به خاک راه
کاوقات صرف بردن دلها نکرده ای
از جلوه های سرو پریشان خرام خود
یک کف زمین نمانده که احیا نکرده ای
یک نقطه نیست در خم پرگار نه فلک
کز حسن دلپذیر سویدا نکرده ای
ما آنچه کرده ایم، فدای تو سر به سر
ای سنگدل چه مانده که با ما نکرده ای؟
زان شکوه داری از دل غمگین که همچو ما
دریوزه غم از در دلها نکرده ای
با زلف دستبازی ازان می کنی که تو
دستی دراز در دل شبها نکرده ای
می نازی ای صدف به گهرهای پاک خود
گویا که پیش ابر دهن وا نکرده ای
زان تنگ عیش چون گهر افتاده ای که تو
عادت به تلخ و شور چو دریا نکرده ای
در رستخیز رو به قفا حشر می شوی
ای غافلی که پشت به دنیا نکرده ای
خشک است ازان دهان تو صائب که چون صدف
دریوزه ای ز عالم بالا نکرده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناگفتهها و عدم خودآگاهی فردی میپردازد که در آینه به خود نمینگرد و نتوانسته است خود واقعیاش را بشناسد. شاعر به احساس شرم و ناتوانی در ابراز وجود اشاره میکند و میگوید که این فرد از زیباییها و جلوههای خود غافل مانده و نتوانسته عشق و دلباختگیها را به درستی درک کند. همچنین به سوالات و انتقادات از طرف شاعر درباره زندگی و عواطف شخص اشاره دارد و او را به فکر کردن و مشاهده خود و جهان پیرامونش دعوت میکند. نهایتاً، اشارهای به تنهایی و عدم ارتباط واقعی با دیگران وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو بدون هیچ پوششی در آینه به خودت نگاه نکردهای، و آنطور که هستی را تماشا نکردهای.
هوش مصنوعی: در تنهاییای که آینه بیدار بوده، تو هیچ وقت از شرم خود را بیپوشش نشان ندادهای.
هوش مصنوعی: امروز چرا دکمههای پیراهن خود را نبستهای؟ آیا چشمت به چیزی مانده که نتوانستهای ببینی؟
هوش مصنوعی: کوچک و نحیف مثل سروها و درختان صنوبر، نمیتوانی وقت خود را صرف دل بستن به کسانی که ارزشش را ندارند کنی.
هوش مصنوعی: از زیبایی های دلربا و رفتار محبت آمیزت، هیچ گوشه ای در زمین نیست که تحت تأثیر قرار نداده باشی و احیا نکرده باشی.
هوش مصنوعی: در هیچ کجای عالم، حتی در کوچکترین نقاط و زوایای آن، وجودی نیست که زیبایی و دلنشینی تو را از یاد برده باشد.
هوش مصنوعی: ما تمام ریخت و پاشها و سختیهایمان را برای تو گذاشتهایم ای بیرحم، حالا چه کار دیگری هست که با ما نکردهای؟
هوش مصنوعی: شما از آن همه زیبایی و شکوه برخوردارید که دل غمگینم را تحت تاثیر قرار دادهاید، در حالی که خودتان هرگز همچون ما در دلهایتان غم را حس نکردهاید.
هوش مصنوعی: تو با زلف خود به بازی میپردازی، اما به یاد داشته باش که تو هرگز در دل شبها دستی دراز نکردهای.
هوش مصنوعی: ای صدف، به جواهرات خالص و زیبا خود مینازی؛ گویی که هیچگاه لب به سخن باز نکردهای در برابر ابر.
هوش مصنوعی: از زندگی سخت و مشقت بار خود چون گوهر گرانبها فرود آمدهای، چرا که تو به تلخی و شور زندگی مانند دریا عادت نکردهای.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که همه چیز روبهرو میشود، تو از غافلانی هستی که هنوز به دنیا پشت نکردهای و آماده نیستی.
هوش مصنوعی: دهان تو از علم و دانش خالی است، مانند صدفی که به دنیای بالا و معنوی دسترسی ندارد و چیزی برای بیان کردن ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ماه روزه سیر مه ما نکرده ای
چشم گرسنه مست تماشا نکرده ای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.