طومار عمر طی شد و غافل نشسته ای
برخاست شور حشر و تو کاهل نشسته ای
در وادیی که برق خورد نیش کاهلی
از غفلت آرمیده چو منزل نشسته ای
نیلوفر سپهر به خون تو تشنه است
ای لاله شکفته چه غافل نشسته ای
خضر رهی و پشت به دیوار داده ای
آیینه ای، چه سود که در گل نشسته ای
بر چهره ات چگونه در فیض وا شود؟
آخر کدام شب به در دل نشسته ای؟
در کعبه ای و پشت به محراب کرده ای
هم محملی به لیلی و غافل نشسته ای
چندین هزار مرحله می بایدت برید
تا روشنت شود که به منزل نشسته ای
این آن غزل که فیضی شیرین کلام گفت
در دیده ام خلیده و در دل نشسته ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.