تو قدر درد و غم جاودان چه می دانی؟
حضور عافیت رایگان چه می دانی؟
نکرده ای سفری در رکاب بیهوشی
گذشتن از سر کون و مکان چه می دانی؟
ز برگ و بار تعلق نگشته ای دلسرد
تو قدر سیلی باد خزان چه می دانی؟
نیافتی نظر از شبنم سبک پرواز
نشست و خاست درین بوستان چه می دانی؟
دلت خوش است که داری ثمر درین بستان
فراغبالی سرو روان چه می دانی؟
فریب خورده نیرنگ نوبهارانی
عیار چهره زرد خزان چه می دانی؟
تمام عمر به تن پروری برآمده ای
غمی به غیر غم آب و نان چه می دانی؟
در آفتاب قیامت نسوخته است دلت
قماش داغ دل خونچکان چه می دانی؟
تو کز حصار تن خود نرفته ای بیرون
ره برون شدن از آسمان چه می دانی؟
ترا که کار نیفتاده با جهان صائب
سبک رکابی عهد جهان چه می دانی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی دردها و غمهای عمیق انسانی و ناآگاهی فرد از واقعیتهای زندگی میپردازد. شاعر از فرد میپرسد که چقدر با واقعیات زندگی آشناست و آیا واقعاً درد و رنجهای دیگران را درک میکند. او تأکید میکند که فرد هیچگاه تجربه واقعی زندگی و گذشتن از مشکلات را نداشته و فقط به ظواهر و آسایشهای سطحی اکتفا کرده است. در نهایت، شاعر یادآور میشود که تا زمانی که فرد در حصار خود باقی مانده و از جاهای عمیقتر وجودی خود بیرون نرفته، نمیتواند به درک واقعی از زمان و زندگی برسد.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی درد و رنجی که همیشه وجود دارد چه قدر ارزشمند است. همچنین نمیدانی که داشتن آرامش و راحتی بدون زحمت چه معنایی دارد.
هوش مصنوعی: آیا تاکنون تجربهای از سفر در حالتی از بیخبری و ناآگاهی داشتی؟ نمیدانی که این حالت چگونه است و چه احساسی دارد؟
هوش مصنوعی: تو هنوز درگیر وابستگیها و مسائل دنیوی نشدهای، پس نمیدانی که طوفان و مشکلات زندگی چقدر میتوانند تأثیرگذار باشند.
هوش مصنوعی: شما توجهی به زیبایی و نرمی شبنم نداری. حالا که در این باغ در حال پرواز و جا به جایی هستی، چه میدانی از این زیباییها؟
هوش مصنوعی: دل تو خوش است که در این بستان خوشحالی، میوهای داری، اما تو نمیدانی که سرو روان چه حالتی دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در نیرنگ و فریب بهار بیخبر است، چه میداند از چهره زرد و رنگ و روی پاییز؟
هوش مصنوعی: تمام عمر را در آسایش و راحتی سپری کردهای، و هیچ غمی جز غم نان و آب نمیشناسی.
هوش مصنوعی: در روز برزخ، دل تو مانند پارچهای که در آفتاب نپوسیده، سالم مانده است. تو چه میدانی که درد و رنجی که کسانی دارند، چگونه است؟
هوش مصنوعی: تو که هنوز از قید و بند جسم خود خلاص نشدهای، چگونه میتوانی از عبور به عالم بالاتر و آسمان مطلع باشی؟
هوش مصنوعی: تو که هنوز به کارهایت نرسیدهای، چه اطلاعی از وعدههای دنیای باطل داری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به قید جسم ز جان جهان چه می دانی؟
تو دل نداده ای، از دلستان چه می دانی؟
نگشته در رهِ یوسف، سفید دیده تو را
غبار رهگذر کاروان چه می دانی؟
چو طفل، در طلب مدّعا فشانی اشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.