گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی
دمید صبح و تو چون سبزه در ته سنگی
دید پرده گوش فلک ز ناله صور
همان تو گوش بر آواز نغمه چنگی
به پرتوی و نسیمی ز هم فرو ریزی
سبک رکاب چو بو، بی ثبات چون رنگی
زمین به خشک پلنگ تو تنگ میدان است
به ماه در جدل و با ستاره در جنگی
ز دیدن تو خورد بر هم آبگینه و آب
غبار آینه اهل دید چون زنگی
اگرچه روی زمین نیلی از گرانی توست
چو برگ کاه به میزان عقل بی سنگی
گواه مردی آزادگان دم و قدم است
درین دو پله تو نامرد گنگی و لنگی
ز داغ لاله زمین دلت سیاهترست
به چهره چون ورق لاله گرچه خوش رنگی
ز بار حرص نداری قرار بر یک جا
گران و پر حرکت همچو آسیا سنگی
به دیده همه عالم چو خار ناسازی
به لقمه همه کس ناگوار چون سنگی
چو دست پیش تو دارد کسی گره گردی
ولی به وقت خراش دل آهنین چنگی
مکن چو اهل کرم دعوی فراخ دلی
که همچو دایره خلق مفلسان تنگی
ز نه سپهر گذشتند گرم رفتاران
تو سست عزم همان در شمار فرسنگی
نوای زاغ درین باغ نیست بی تائثیر
تو بی اثر چه نوایی، کدام آهنگی؟
ز ناله تو دل سنگ آب شد صائب
مگر به عارف خاک فرج هم آهنگی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف گذر عمر و ناپایداری زندگی میپردازد. او با استفاده از تصاویری چون "شراب گلرنگ" و "سبزه در ته سنگی" احساس کمرنگی و بیثباتی را به تصویر میکشد. شاعر به تضادهایی از قبیل زیبایی و تلخی، جنگ و صلح، و حرکت و سکون اشاره میکند. همچنین نشان میدهد که اگرچه در ظاهر چیزهای زیبا وجود دارد، در باطن زندگی با مشکلات و چالشهای زیادی روبرو هستیم. او به اهمیت واقعیات زندگی و اثرات کارهای انسانها بر یکدیگر تأکید میکند و در پایان به ناامیدی و بیتأثیری در زندگی اشاره میکند. کل شعر گویای احساس قبلی و تردید در انسانها و نقاط ضعفشان است.
هوش مصنوعی: زمان با سرعت سپری شد و تو در لذت شراب رنگین غرق بودی، در حالی که صبح فرا رسیده و تو مانند سبزهای در انتهای صخرهای به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: چشم آسمان، صدای نالهی صور را میبیند و همینطور تو، گوش به نغمهی چنگ سپردهای.
هوش مصنوعی: در این شعر به تصویر کشیده شده که با تابش نور و وزش نسیم، ما را به آرامش و سبکی میرساند. مانند گلی که به آرامی در نسیم با خلوص و بیثباتی حرکت میکند، احساس میشود که موجودات در حال تغییر و ناپایداری هستند. این تصویرگری به معنای ناپایداری و تحولات زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زمین برای تو که چون پلنگی چابک و نیرومند هستی، تنگ و محدود است؛ تو با ماه در جدل و با ستارهها در جنگی، به این معنی که در تلاش و رقابت برای نمایش قدرت و زیبایی خود هستی.
هوش مصنوعی: وقتی تو را میبینم، شفافیت و زیبایی آینه دچار مشکل میشود و زنگار میگیرد. مانند آنکه دیدن تو برای اهل نظر و بینش، تأثیری عمیق و شگفتانگیز دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که در دنیا بار سنگینی به دوش داری، ولی مانند برگ کاه بر اساس منطق و عقل، بیوزن و سبکی هستی.
هوش مصنوعی: شخصیت یک مرد آزاد در رفتار و گفتار او نمایان میشود. در این دو مرحله، تو بیعمل و ناتوانی هستی.
هوش مصنوعی: دلت از درد لاله به شدت تیره و غمگین است، حتی اگر چهرهات زیبا و رنگین باشد.
هوش مصنوعی: از شدت طمع و آزمندی، آرامش نداری و مانند آسیای سنگی، مدام در حال حرکت و بیقرار هستی.
هوش مصنوعی: اگر تو را به چشم همه دنیا کمارزش بدانند، مانند خار به شمار میآیی و اگر در نظر دیگران به اندازه یک لقمه ناگوار و بیارزش باشی، مانند سنگ احساس بیفایدهای خواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر تو دستش را دراز کند و از تو درخواست کند، باید با مهربانی و گره خوردن به او پاسخ دهی. اما وقتی دلش زخمی شد، باید با چنگ و دندان از خودت دفاع کنی.
هوش مصنوعی: بهتر است ادعای سخاوت و فراخی دل نکنید، زیرا مثل دایرهای که محدود است، انسانهای بیبضاعت نیز ظرفیت و امکانات محدودی دارند.
هوش مصنوعی: برخی از انسانها با اعتماد به نفس و تلاش بسیار بر مشکلات فائق میآیند و از موانع عبور میکنند، اما افرادی که عزم و اراده قوی ندارند، به راحتی در مسیر خود به بنبست میرسند و نمیتوانند به هدفهای دور خود دست یابند.
هوش مصنوعی: صدای زاغ در این باغ بدون تأثیر تو نیست. بدون تأثیر تو، هیچ صدایی معنا ندارد و هیچ آهنگی ارزش شنیدن ندارد.
هوش مصنوعی: از گریه و ناله تو دل سخت مانند سنگ نرم و لطیف شده است، آیا ممکن است که دل عارف نیز به خاطر کسب آرامش و رهایی از مشکلات، به این نرمی و همآهنگی برسد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا شهابی گر هجو کرد صد خروار
نیافت خواهد پاسخ ز لفظ من تنگی
دراز کاری دارم که هر سگی را من
بهر خروشی خواهم همی زدن سنگی
شها، ز چشمه تیغ تو چرخ نیرنگی
بشست دامن دوران بآب یکرنگی
جهان رو به دستان، چه سک بود که کند
بعهد تو ز درون خیری و برون رنگی
فلک، حمایل تدویر کهگشان در بر
[...]
چو حق معاینه دانی که می بباید داد
به لطف به که به جنگاوری به دلتنگی
خراج اگر نگزارد کسی به طیبت نفس
به قهر از او بستانند و مزد سرهنگی
دل مرا چو هوس کرد قلیه زنگی
برنج گشت پریشان زعین بی ننگی
خوش است صحنک حلوای تر به نیم شبان
به نان میده اگر آدمی بود بنگی
مگر که دختر ترکی است بکسمات این دم
[...]
به عدل کوش که چون صبح آن طلوع کند
فروغ آن برود تا هزار فرسنگی
ظلام ظلم چو ظاهر شود برآرد پر
جهان ز تیرگی و تلخ عیشی و تنگی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.